موضوع ویژه

آدم مذهبی نیستم.اصلا با مذهب خدا رو نشناختم اما معتقدم که باید سر همون یه ذره اعتقادات ایستاد.
گفت روزه هاتون رو بگیرید
برای اینکه میخواست ببینه ما، آدم بودن رو چجوری میبینیم؟
سه سال از آشنایی من با خدا میگذره
یه آشنایی بی واسطه.
همیشه اولین و آخرین کاری که موقع سحر انجام میدم نگاه کردن به آسمونه از همون پنجره کوچیک اتاقم.
امسال تو شهر من ستاره ها زیاد نیستن اما به جاش دیگه هر سحر تنها نیستم
چراغ های روشن خونه ها هر سال کمتر میشه
اما میدونم هنوز خیلی ها هستن که به شنیدن دعای این ماه عادت دارن
چند روزی ست که شبا خواب به سراغم نمیاد
شاید چون وقتی یه چیزی واسه فکر کردن داشته باشم خواب هم جلودارم نیست!
رمضان یه دریاست
یه دریایی که به قول نویسنده ای:
«چقدر دریا زیباست،شسته است،اصلا شستگی است،چقدر طهارت و قدس و اطمینان و صداقت و یکدستی و استواری و بی کرانگی!
باز،بی دیوار،بی قید،بی باید،بیگانه با هر آلودگی،نا سازگار با هر غبار،گویی آستانه آن دنیای دیگر است،مرز عالم ملکوت ،مرز بین خداست.
چرا دریا بی رنگ است؟چرا دریا لباس را خاک را تحمل نمیکند؟چرا آرایش ها در دریا همه پاک میشود و زدوده؟جهان بی رنگی است…»
……… و ما در این دریا مغروق .

موضوع 1

به پیشنهاد فیروز : خودکشی
………………………………………..
گریه و خنده هاش با هم قاطی شده بودن
هر کدوم بی دلیل برای ابراز شدن.
چیزی درونش نبود
پس خودش هم بی فایده بود
خواست نبودن رو تجربه کنه
نگاهش به یه مشت قرص رو به روش افتاد
خواست بی فایدگی هاش رو با اونا تقسیم کنه…
ساعتی بعد، ساعتهایی بعد
یک قدم مونده به نیستی
صدای تپش قلبش در فضای خفقان آور اتاق پیچید
توی همون یک قدم فهمید
فهمید که هنوز دو چیز درونش داره
یکی ترس و دیگری نفس!
^^^^^^^^^——————-
خودکشی،
خلاصه اینکه فرار از انسانیت
پیش به سوی عدم
وقتی درونت چیزی نمونده که با گریه بریزیش بیرون
وقتی دنیات عاری از نقش مکان و زمان میشه
و از همه بدتر عاری از نقش خودت…
تنها یک سوال برات باقی میمونه:
من که نیستم پس چرا هستم؟؟؟!!!!!!!
خودکشی یعنی وقتی که هنوز نفهمیدی «نبودن» برای آدمیزاد تعریف نشده

.»بودن» یه دایره محصوره. از هر نقطه فرار کنی میرسی به نقطه بعدی و در نهایت به همون نقطه آغاز.
………………………………………
فیروز عزیز امیدوارم مورد تحمل بوده باشه
شرمنده اگه هنوز قلم کوچیکی دارم!

یه چیزی بگو تا بنویسم…

خوب

دوستان سلاممممممممممممممممممم !

(بگید علیک!)

غرض از مزاحمت این که اخیرا به علت ایجاد خلا در مغز کوچکمان نیازمند یاری خلاقتان میباشیم

.

.

.

بابا هرچی فکر میکنم موضوع خاصی واسه نوشتن پیدا نمیشه!

این بار دوست دارم هر کدومتون یه موضوع بگید

یه موضوعی که فکر میکنید من از پس نوشتنش برمیام یا خیلی به اون موضوع علاقه دارید

میخوام چندتا آپ بعدیم رو با ایده های شما بنویسم

راستی یه چیزی رو دوباره باید یادآور شم که قسمت نظرات هر پست بالای هر مطلب قرار داره

خواهشا اشتباهی به پست قبلی نظر ندید

ای بابا!


خونه،پنجره،خورشید،قلم،دریا،گل،فکر،آزادی،خلاقیت،شعر،تو،زندگی،کامپیوتر،حرفالود…
همه اینها شدند پاسخی برای نیازهای من
خودم اما بی پاسخ
به راستی پاسخ من چیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!

سلامی گرم از یک هیچ  مبارز!

در راستای جنبش نارنجی با خال خال های بنفش هستم!!!

یه شورش حسابی علیه خودم راه انداختم که باید تو تاریخ وبلاگ نویسی ثبت شه

خودم دارم با خودم میجنگم

درست مثل پهلوون های چال میدون عصر بابابزرگم!

دختر و دخترونه!

نه گرز و شمشیر و کمان مردونه

نه کفگیر و ملاقه و جیغ های کبود زنونه!

خشن ترین آروم دنیا منم

بالاخره من بر من پیروز میشم…

میدونم.

´¶¶´´´´´´´´¶¶¶´´´´´´¶¶(¯`v´¯) (¯`v´¯)
´´´´´´´´´´´´¶¶´´´´´¶¶(¯`v´¯) (¸.•´…¸.•´¸.•*´¨)
´´´´´´´´´´´´´´´´´´¶¶¶¶¶(¯`v´¯) (¸.•´…¸.•´¸.•*´¨)
´´´´´´´´´´´´´´´´´¶¶¶¶¶¶(¯`v´¯) (¯`v´¯) (¯`v´¯) (¯`v´¯)
´´´¶¶¶¶¶´´´´´´´´¶¶¶´´¶¶(¯`v´¯) (¯`v´¯) (¸.•´…¸.•´¸.•*´¨)
´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶´´´¶¶(¯`v´¯) (¯`v´¯) (¯`v´¯)
´´´´´´¶¶¶¶´´¶¶¶¶¶´´´´¶¶¶(¯`v´¯)(¸.•´…¸.•´¸.•*´¨)
´´´´´´´´¶¶¶´´´´´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶(¯`v´¯) (¯`v´¯)
´´´´´´´´´¶¶¶¶´´´¶¶¶¶´´´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶(¸.•´…¸.•´¸.•*´¨)
´´´´´´´´´´´¶¶¶¶´¶¶¶¶´´´´´¶¶¶¶¶¶(¯`v´¯)
´´´´´´´´´´´¶¶¶´´´´´¶´¶¶¶¶¶¶(¸.•´…¸.•´¸.•*´¨)
´´´´´´´´´´¶¶´´´´´¶´´´´¶¶(¯`v´¯) (¸.•´…¸.•´¸.•*´¨)
´´´´´´´´´¶¶´´¶¶¶¶¶¶´´´¶¶¶(¯`v´¯) (¯`v´¯)
´´´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶´¶¶¶¶´¶¶¶(¸.•´…¸.•´¸.•*´¨)
´´´´´´´¶¶¶¶¶´´´´´´´¶¶¶¶¶(¯`v´¯) (¸.•´…¸.•´¸.•*´¨)
´´´´´¶¶¶¶´´´´´´´´´´´¶¶¶¶¶(¯`v´¯) (¸.•´…¸.•´¸.•*´¨)
´´´´´¶´´´´´´´´´´´´´´´´¶¶¶(¯`v´¯) (¯`v´¯)
´´´´´´´´´´´´´¶´´´´´´´´´¶¶¶(¸.•´…¸.•´¸.•*´¨)
´´´´´´´´´¶¶´¶¶´´´´´´´´´´´¶(¯`v´¯) .•´¸.•*´¨)

بازم مثل همیشه…اما…

به زمین خوردن عادت دارم

پس دوباره ایستادن هم برام عادی شده

اما این بار یه فرقی داره

این بار دیگه هیچ سنگی وجود نداره تا بهش تکیه کنم و از رو زمین بلند شم

امروز تصمیم گرفتم از خودم کمتر توقع داشته باشم

و از دیگران اصلا توقع نداشته باشم

امروز موقع بلند شدن به سنگهای آدم نمای اطرافم توجه نکردم

خدا کمکم میکنه

زمین کمکم میکنه

اما توقع داشتن از سنگها احمقانه ترین کار دنیاست

برای بار یک میلیون و پانصد و شش هزار و هشتصد و هفتاد و دومین بار چهره بی وفایی رو ملاقات کردم!

این هم برام عادی شده…

نمیخوام بنویسم فقط میخوام بنویسم…

از همیشه حالم بدتره حتی از اون وقتایی که حالم بد بود و میگفتم خوبم

حالا دیگه وقتی ازم میپرسن چته؟ چی دارم جز جمله مبهم:نمیدونم…

هیچ وقت حق نداشتم ناراحت باشم ولی بودم

هیچ وقت نشد نباشم ولی باشم

هیچ چیز هیچوقت برای من نبود چه برسه به …

من اشتباه کردم

 باید گم میشدم لابه لای نبودن ها

باید میرفتم همراه گذشته ها

باید از تحمل غربت دست میکشیدم

هیچ آشنایی ندیدم

چقدر دلم برای دوست داشتن تنگ شده…

از خسته بودنم خسته شدم

به کسی نمیگم که آپم

شاید…

پیام اخلاقی

از درس که بگذریم خاطرات پارک رفتن شیرین است!

 

دخترک مشغول بازی بود که یکهو چشمش به تابلوی گوشه چمن ها اقتاد

از مادرش پرسید: مامان روی این تابلو چی نوشته؟

– نوشته لطفا وارد فضای سبز نشوید

– پس چرا ما وارد شدیم؟!

-چون به حرفشون گوش نکردیم

– چرا به حرفشون گوش نکردیم؟!!

– خوب اشتباه کردیم

– چرا اشتباه کردیم؟!!!

– بیا بشین بسه دیگه!!!!!

 

و من خیره به دخترک فقط داشتم به این فکر میکردم که اگه جای اون مادر بودم چه جوابی واسه گفتن داشتم…

 

پس کی؟

زمان دوری نیست

که خیلی زود دیر میشه

که دیگه ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه نیست

چون یا ماهی مرده

یا دیگران ماهی تو رو گرفتن و الان چیزی نمونده که تو بگیریش!

زمان دوری نیست

که خیلی دیر هم زود میشه!

که انگار برای همه چی جز هیچی ، هیچگاه زود نمیشه…

(قسمت نظرات بالای هر پست قرار داره
خواهشا اشتباهی به پست قبلی نظر ندید!)

عاصی

یه جمله تکراری:

زندگی در دستان توست…

.
.

زندگی در دستان من است؟

نه

این منم که در دستان او اسیرم

من و n موجود دیگر

همه از دست دستان زندگی عاصی

همه از در دست گرفتن زندگی محروم

همه از هیچ بودن خود بیزار

زندگی همه را هیچ کرد و هیچ را در دستان خود گرفتار…

این دستان هیچ گرا را نمیخواهم

پس هیچش میکنم و

زندگی را جز زندگی معنا میکنم

هنوز امید کوچکی چشم انتظار من است

نا امیدش نمیکنم

« Older entries